A last grad of high school ep 23


ss501_story

وا: حتی اگه منم بخوام هم نمیشه... این کارهن من یعنی خیانت به دوستام... و یادت نره که من از تو متنفر م ... و هیچ وقت هم نمی خوام دیگه باهات رابطه دوستی داشته باشم... و حالا هم می خوام برم...

و اوا پاشد و رفت... بعد از این که اوا رفت کیو رو تو تنهایی خودش و با یه عالمه سوال و دل شکستگی ول کرد...

اوا با عصبانیت در خونه رو زد وبه اتاقش رفت کیانا ه صدای در باعث شد از خواب بیدار شه رفت بیرون به سمت اتق اوا...

تق تق

اوا:کیه؟

کیانا در باز کرد اومد تو...

کیانا رو تخت پیش اوا نشست(با اجازه کی اونجا نشستی؟)

کیانا: چی شد؟ اوا نشست از اول تا اخرش رو برای کیانا تعریف کرد وحتی یک خطش هم جا ننداخت

...

کیانا: کارت خوب بود ... خدایا چه قدر رو دارن...زیاد خودت رو اذیت نکن و حالا بگیر بخواب تا ببینم چیکار می تونم بکنم تا انتقاممونو از 5 تا پسر بگیریم... اه راستی یادم رفت بگم...

اوا: چیو؟

کیانا: فردا اعضا گروه سوپر جونیور میان مدرسه ی ما...

اوا:چرا اخه مدرسه ها که تا 2 ماه دیگه تموم میشه... واسه چی میان؟

کیانا:مدیرشون میگه دوست داره با رقصنده هاشون یه جا باشه...

اوا: یعنی ما؟ اره؟

کیانا: دقیقا...خوب ...شب خیر

اوا: شب بخیر...

فردا صبح بود که صدای جیغ دادی موقع ای که دخترا داشتن وارد مدرسه می شدن اومد ...وقتی وارد شدن با یه جمعیت زیاد که روبه رو شدن که یه جا وایساده بودن و جیغ داد میکردن و هی اوپا های کش دار می گفتن...

اوا: برت پیت اومده؟

کیانا:واالله منم نمی دونم... حتی از دابل اس هم بدتر نه ... یادتونه دو هفته اوو چه غوغایی بود؟

ارغوان: نه بابا اونا بیشتر بودن...

الن: بابا بیکارا نشستین دیدین که چه قدر جمعیت داره؟ بیاین دریابیم ببینیم واسه چی اینجان این جمعیت بسیار بزرگ...

کیانا: مونا یه دونه بپر هوا ببین چی می بینی...

مونا: مگه من زرافم؟

ارغوان:زرافه که چه عرض کنم... اسمونا می چرخی...

مونا: بسه دیگه ... نمک نریزید...

اوا:ولش کنید .... بیاین بریم بعدا میفهمیم چی شده...

کیانا:اره راست میگی ... بیا بریم...

دخترا رفتن و وارد مدرسه شدن ... همشون تعجب کردن چون مدرسه تقریبا خالی بود و فقط بچه های کلاس های ویژه به غیر از دابل اس بودن...

کیانا:به معنا واقعی یه چیزی شده...

سولی:نمی دونید چی شه مگه؟

اوا:نه والله...

ویکتوریا: اعضای سوپر جونیور 5 نفرشون به این مدرسه اومدن...که همون موقع اوا و کیانا با هم یه بشکن میزنن ومیگن: راست میگی...

ارغوان: چی شد؟ چه هماهنگ... تا حالا اینجوری ندیده بودمتون ...

کیانا:حالا ببین...

اوا: خوب پس این 5 تا هم بزودی نظارت میکنیم... من که مشتاقم...

کیانا:اره معلومه 100 درصد از سر روت می باره اصلا انقدر که تو مشتاقی...

اوا:الان داری مسخره میکنی؟

کیانا:نه پ تعریف میکنم...

اوا:اصلا ولش کن... اصلا به من چه هر جور می خوان باشا"...

الن:با خودتدرگیری ها...

اوا: معلومه گلم ادم با این کیانا باشه و با خودش درگیر نباشه...

ارغوان:بله ... اوا جان شما هم را افتادید... ولی خیلی دوست دارم این 5 تاشونو ببینم...

اوا: ای خودا همین الان بحث گوشودیم که...

مونا:اوا این ارغوان تو باغ ما بودا کجا بردیش؟

اوا: من؟ کی من؟

کانا: نه پ من

اوا: گفتم باغ خودم بهتره...

کیوهیون: راست میگید من باغ شما رو بیشتر دوست دارم...دخترا برگشتن سمت صدا...

یسونگ: به بحثتون ادامه می دادید.... اینو ول کنید این عادت داره تو صحبت های همه بپره ...

اوا: فکر نکنم سوال دیگه ای مونده باشه....

سیوون: خوبه خوب پس فکر کنم مارو بشناسید و اسمامونو بدونید...

دخترا سرشون به نشانه تایید تکون دادن...

پرا خودشونو به دخترا معرفی کردن ... دخترا مثل این که خیلی باهاشون خوب کنار میومدن...لیست طبقه بندی زوجاشون این بود

ارغوان و یسونگ, اوا و کیو هیون,کیانا و شیوون,مونا وهیچول, لی هیوک جائه و الن

دو هفته گذشته بود و دابل اس  حتی یک بار هم به سمت اعضا ی گروه انجلز نرفتن وهر وقت می دیدنشون یه نگاه رد بهشون مکردنو میرفتن....

یک هفت بعد...

سر کلاس داب ل اس:

هیونگ: بچه ها این اطلاعیه رو ...

هیون: جشن کریسمس...

کیو: این جا رو می تونن با زوج باشا تر جیحا و در مراسم کیم ارغوان ویسونگ با هم اجرا دارن...

یسونگ: چی؟بذار ببینم یعنی درخواستم رو قبول کردن؟

یونگ سنگ: چی درخواستتو؟

یسونگ با خوشحالی تمام: اره من ازشون خواسته بودم که بذارن من یه رقص خیلی خوب وعاشقانه برای این جشن درست کنم چون به نظرم من و ارغوان خیلی به هم دیگه می یایم...

یونگ نگ: جمله اخر با خودش هی تکرار کرد یعنی... یعنی واقعا می شد که اررغوان از یسونگ خوشش بیاد؟از اونور هم که جونگمین با خوشحالی از کلاس بیرون زد....

جونگمین: ببخشید نمی دونید کیانا کجاست... دختری که جونگمین با ذوق گفت:

رختکن...

جونگ مین: چرا همش این تو رختکنه...

شیوون: ببخشید می دونید یون کیانا کجاست؟

ویکتوریا:تو رختکن...

سیوون: ممنون و با خنده به گل رزی که توی دستش بود با حالت دو رفت...

جونگمین خیلی اوم راه می رفت تا به رختکن برسه...

شیوون به رختکن رسید و کیاا رو دید که داره با پلیورش ور میره و نمی تونه زیپش رو ببنده...

شیوو ن میره جلو و بهش کمک میکنه تا زیپش رو ببره بالا... کیانا حسابی از کار شیوون تعجب کرد  ولی با این حال ازش تشکر کرد...

شیوون: می تونم ازت یه خواهشی بکنم؟

کیانا: حتما....

شیوون گل رزش رو بیرون اورد و سمت کیانا گرفت: شیوو ن میشه لطفا زوج من باشی؟

کیانا: بله؟

شیوون: کمپانی انتظار داره که شما ها تو این مهمونی زوج ما باشید...

کیانا: جدی؟ چرا که نه و گل از دست شیوون میگیره...

کیانا: بازم ممنون... شیوون میره جلو وگونه ی کیانا رو می بوسه و پا میشه میره...کیانا که تو شک این کار بود همون جا بیخ واییسته...

جونگ مین با چشم های خیس وتعجب کرده به کیانا نگاه می کنه...

جونگ مین سرشو بر می گردونه و میگه: نکنه که کیانا شیوون رو دوست داره؟ و سریع از اون جا میره که کسی نبینتش....

 

 

 

 

اینده: ارغوان یسونگ یک رقص عاشقانه به همه نشون می دن که همه رو به وجد میارن...

یسونگ: با من دوست میشی...

یونگ سنگ لیوان رو تو دستش خورد میکنه...

 


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نوشته شده در چهار شنبه 24 اسفند 1390برچسب:,ساعت 12:59 توسط kiana| |


Power By: LoxBlog.Com